ناخدای عشقبسم رب الزهرا حسینه ی دل را آب و جارو می زنم کتیبه ی عزا را به دیوار سینه ام می کوبم پرچم یا حسین را بر سر درِ قلبم نصب می کنم و چشم هایم را برای عاشورایی دیگر آماده می کنم... عطش دارم ، خیلی وقت است تشنه ی چای روضه های ارباب شده ام بغض های پنهان در گلویم روی هم رسوب شده اند باید این بغض ها را در همین محرم یکی یکی بشکنم باید خودم را وقف ارباب کنم وقف سر بریده و تن عریان و بی کفن او... جــــان و دل و تمـــام وجودم فـــــــــدای تــو ای صاحب مکان و زمان ، عشق من حسین من اشک هایم را نذر چشم های عباس کرده ام و دست هایم را هم... من از علی اصغر شرم دارم اگر نتوانم برای امام زمانم سربازی کنم و تا همیشه مدیون بدن اربا اربای علی اکبرم من و نمازهای ایستاده ام تا ابد وامدار نماز نشسته ی عمه ی ساداتیم و من و پاهایم خجالت زده ی دختر سه ساله ی اربابیم آری من تا همیشه مدیون ح س ی ن هستم... یک کربلا و یک سرِ از تن جدای عشق غرق خجالتم بخدا ، ناخــــــدای عشق یا ح س ی ن ! خودت باید بگیری این دست های خالی را و ناخدایی کنی برای این دل طوفان زده و روزیِ چشم هایم کنی اشک های روضه ات را خودت باید دستی به سر یتیم محرم بکشی من محرم ها یتیم تو و یتیم مادر تو ام آخر محرم بوی فاطمیه می دهد.. کلیه حقوق این سایت ، متعلق به می باشد و استفاده از مطالب با ذکر نام منبع بلامانع است .
ناخدای عشق - خون شهدا
|